تنها ترین بودم ولی ، بغضی در این جانم نبود
نشکستم این سکوت دل،تا در تنم جانم نبود
فریاد گشتم بعد از آن ، از کوه ها هم دور تر
چون موج در دریای دور ، چون ابر در آن دور دست
آتش شدم در جان و باز ، در ظاهرم همچون نسیم
آرام همچون روح گل ، رقصان به مانند نسیم
پرواز یک پروانه را ، در خواب دیدم بارها
اکنون چو پروانه به دشت ، می گردم اکنون سال ها
در خاک سرد رفته است ، این جسم بیمار و ضعیف
در اوج و بالا رفته است ، این روح آرام و لطیف
تنها ترین بودم ولی ، اکنون رها در آسمان
آزاد در دور زمان ، تنها تر اما شادماننظرات شما عزیزان:
تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:شعر روح آزاد,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★
آخرین مطالب